عصر ایران؛ مهرداد خدیر- یازدهم آذرماه یادآور روزی است که در سال 1300 خورشیدی میرزا کوچکخان جنگلی رهبر نهضت جنگل، تشنه و گرسنه و آواره در کوههای تالش، از شدت سرما یخ زد و در 43 سالگی چشم از جهان بست. سال ها قبل از آنکه فیدل کاسترو و چه گوارا در آمریکای مرکزی و لاتین به کوه و جنگل بزنند تا رؤیای خود را محقق سازند، میرزا یونس مشهور به کوچکخان جنگلی قیام جنگل را سامان داد و پس از 6 سال در همان سرزمینی جان باخت که آزادی و آبادی آن را میخواست. اگرچه در سالهای اخیر باب شده که به چهرۀ قهرمانان ملی خاک بپاشند و مصدق و فاطمی و میرزا را متهم کنند ولی دربارۀ میرزا کوچک خان نمی توان همه را از این جنس دانست و نیاز به توضیح دارد و متفاوت است با متهم کنندگان دکتر محمد مصدق به این که نفت را دولتی کرد نه ملی یا دکتر سید حسن فاطمی به سبب قصد براندازی سلطنت مشروطه و جمهوریخواهی و شکستن کاسه کوزۀ کودتای 28 مرداد بر سر او. یا ایضا دکتر علی شریعتی که نزد برخی مقصر همه اتفاقات بعدی است و نیز سرزنش مهندس مهدی بازرگان که چرا نخستوزیری را پذیرفت و زمینه به قدرت رسیدن روحانیون را -ناخواسته- فراهم ساخت. چرا که برخی از کسانی که بر پیشانی میرزا کوچک خان انگ تجزیهطلبی مینشانند یا میان او و رضا شاه دوگانهسازی میکنند (یعنی دومی میخواست ایران را یکپارچه و متحد کند و اولی سودای جدایی داشت) استنادات و دلایلی میآورند که اگرچه واقعیت دارد ولی «تمام واقعیت نیست» و برای بیان واقعیت باید تمام واقعیت را گفت و جز واقعیت را نگفت و صرف بیان واقعیت، کفایت نمیکند. از این رو میتوان گفت تمام نقدهایی که متوجه میرزاست احساسی نیست. چندان که از مصاحبۀ بسیار خواندنی با ناصر تقوایی در شمارۀ تازۀ ماه تاریخ جوزقی...
ما را در سایت تاریخ جوزقی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : calendar2015o بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 19:16